دیشب آخر شب اتفاقی یه مطلبی رو در مورد از شیر گرفتن بچه ها میخوندم.یهو روزی که تصمیم گرفتم دیگه به خانوم کوچولو شیر ندم رو یادم اومد.یه عصر اردیبهشتی بود و چقد غم انگیز بود و غم انگیزترش این بود ایشون با مظلومیت تمام پذیرفت.به این فک کردم که یعنی الان یادش رفته اون موضوع رو؟حالا کلی باید بیشتر به خاطر اون روزها بغلش کنم و ببوسمش تا بفهمه همیشه و در هر شرایطی دوستش دارم و کنارشم(نزدیک سه سال از اون روزها گذشته!)

اصل ماجرا میدونید چیه؟ شبا که این دوتا خواب میرن انقدر مظلوم و فرشته وار میشن که آدم اگه خدایی نکرده دادی سرشون کشیده باشه یا دعواشون کرده باشه یا اشکشون در اومده باشه حسابی عذاب وجدان میگیره.یعنی هرشب همینجوریه ها.بعد فردا که باز بیدار میشن و از در و دیوار میرن بالا و زمین و زمان رو بهم میریزن و به هیچ صراطی مستقیم نیستن همه ی اینا رو یادت میره و حتی پیش خودت میگی اصلا خوب کردم که از شیر گرفتمت زودتر از موعد!

پیرو پست قبل اینم بگم که رفتیم دکتر و بهش چندتا شربت و یه قرص حساسیت داده و از اونجایی که من خیلی مامان نمونه ای هستم بخاطر مشغله زیاد گاهی یادم میره سر موقع داروهاشون رو بدم.بعد مثلا میم شب میپرسه داروهاشو مرتب میخوره و منم میگم آره بابا خیالت راحت! خدا منو ببخشه.

موضوع سوم اینکه یه گروهی که خیلی حرص منو در میارن آدم هایی هستن که حرفهاشون رو با پروفایل و استوری و این جور چیزا میزنن.بابا شوهرتو دوست داری بچتو دوست داری عشقات اینا هستن برو مستقیم به خودشون بگو و بهشون محبت کن.از یکی ناراحتی مستقیم بهش بگو.خیلی بهت خوش میگذره و خوشبختی و خوشحالی،خوشبحالت.مامان و بابات رو دوست داری، برو بهشون سر بزن و دستشون رو ببوس و بهشون بگو.باور کنید اینجوری خیلی بهتر و عاقلانه تره.آدم هایی که مدام میخوان داشته هاشون رو بکنن تو چشم دیگران و پز میدن، از نظر من آدم های هستن که عقده دیده شدن و توجه از طرف دیگران رو دارن.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اینورتر های شرکت توزیع ابزار آروا Andri zis10 هوملی | سامانه هوشمند خدمات املاک آساره آموزش هک و امنیت شبکه Jocelyn پرسش مهر 99-98 خاویار GOODDL